<body><script type="text/javascript"> function setAttributeOnload(object, attribute, val) { if(window.addEventListener) { window.addEventListener('load', function(){ object[attribute] = val; }, false); } else { window.attachEvent('onload', function(){ object[attribute] = val; }); } } </script> <div id="navbar-iframe-container"></div> <script type="text/javascript" src="https://apis.google.com/js/platform.js"></script> <script type="text/javascript"> gapi.load("gapi.iframes:gapi.iframes.style.bubble", function() { if (gapi.iframes && gapi.iframes.getContext) { gapi.iframes.getContext().openChild({ url: 'https://www.blogger.com/navbar.g?targetBlogID\x3d6919998\x26blogName\x3d%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%87+%D8%B1%D9%88%D8%B4%D9%86%D8%A7%D9%86\x26publishMode\x3dPUBLISH_MODE_BLOGSPOT\x26navbarType\x3dBLUE\x26layoutType\x3dCLASSIC\x26searchRoot\x3dhttps://khaneroshanan.blogspot.com/search\x26blogLocale\x3den_US\x26v\x3d2\x26homepageUrl\x3dhttp://khaneroshanan.blogspot.com/\x26vt\x3d8114318517456267451', where: document.getElementById("navbar-iframe-container"), id: "navbar-iframe" }); } }); </script> vlink="#EAE6E0" alink="#EAE6E0">
height="327">
خانه روشنان
Friday, January 09, 2009 ما وفرنگان

نمی دانم از کی دوتایی ایرانی و فرنگی این قدر برجسته شد. از دوره ی صفویان یا زمان قاجار. به هر حال جذابیت فرنگ در دوره ی قاجار چشم گیر است. و البته برتری جویی و اعتماد به نفس و فخر فروشی تاریخی ما که چه بوده ایم و چه نبوده ایم و ما بودیم که از پادشهان باج گرفتیم و تمدن چند هزار ساله بوده ایم و کوروش و داریوش داشته ایم و از همه مهم تر این که به دین خاتم انبیاء مشرف شده ایم و در این میان پیرو اشرف مذاهب، یعنی مذهب شیعی هستیم. بعد ها کم کم این روحیه ی افراطی آن قدر عقب نشینی می کند تا از آن سوی بام جایی بیفتد که از مغز سر تا نوک پایش غربی شود.
نمونه ای از این برخورد را از "سرگذشت حاجی بابای اصفهانی" نوشته ی جذاب جیمزموریه و ترجمه ی شیوای میرزا حبیب اصفهانی می نویسم. "سرگذشت حاجی بابای اصفهانی" از بهترین کتاب هایی است که خوانده ام. اگر عمر و فرصتی بود در باره اش خواهم نوشت. "سرگذشت حاجی بابای اصفهانی" را نشر مرکز به تصحیح و با مقدمه ی خواندنی جعفر مدرس صادقی، منتشر کرده است. به خواندنش بسیار می ارزد.
داستان حاجی بابا در زمان سلطنت فتح علی شاه می گذرد. پزشکی فرنگی به ایران آمده و کسب و کار حکیمی سنتی را تهدید می کند. حکیم بر آن شده تا به هر وسیله ای میدان را از فرنگی بگیرد. در این میان فرنگان را در مقابل ایرانیان برای حاجی بابا شرح می دهد:

میرزا احمق گفت " قاعده ی کلیه در این باب این است که رفتار و کردار فرنگان طابق النعل بالنعل، با رفتار و کردار ما مخالف است. من بعضی را می گویم، تو پاره ای را برآن حمل و قیاس کن: فرنگان به جای این که موی سر را بتراشند و ریش را بگذارند، موی سر را می گذارند و ریش را می تراشند، این است که در چانه مو ندارند و سرشان چنان از مو انبوه است که گویا نذر کرده اند دست به او نزنند، فرنگان بر روی چوب می نشینند و ما بر روی زمین می نشینیم، فرنگان با کارد و چنگال غذا می خورند و ما با دست و پنجه می خوریم. آنان همیشه متحرکند و ما همیشه ساکنیم، آنان لباس تنگ می پوشند و ما لباس فراخ می پوشیم، آنان از چپ به راست می نویسند و ما از راست به چپ می نویسیم، آنان نماز نمی کنند و ما روزی پنج وقت نماز می گزاریم، در ما اختیار با مردان است و در ایشان اختیار با زنان، زنان ما به راست سوار اسب می شوند، زنان آنان یک وری، ما نشسته قضای حاجت می کنیم، ایشان ایستاده می کنند، ایشان شراب را حلال می دانند و کم می خورند و ما حرام می دانیم و بسیار می خوریم. اما آن چه مسلم است و جای انکار نیست، این است که فرنگان نجس ترین و کثیف ترین اهل روی زمین اند، همه چیز را حلال می دانند و همه جور حیوان را می خورند، بی آن که دلشان بر هم خورد، مرده را با دست تشریح می کنند، بی آن که بعد از آن غسل میت به جای آرند. نه غسل جنابت دارند و نه تیمم بدل از غسل"

---------------------------------------------------------------------------