<body><script type="text/javascript"> function setAttributeOnload(object, attribute, val) { if(window.addEventListener) { window.addEventListener('load', function(){ object[attribute] = val; }, false); } else { window.attachEvent('onload', function(){ object[attribute] = val; }); } } </script> <div id="navbar-iframe-container"></div> <script type="text/javascript" src="https://apis.google.com/js/platform.js"></script> <script type="text/javascript"> gapi.load("gapi.iframes:gapi.iframes.style.bubble", function() { if (gapi.iframes && gapi.iframes.getContext) { gapi.iframes.getContext().openChild({ url: 'https://www.blogger.com/navbar.g?targetBlogID\x3d6919998\x26blogName\x3d%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%87+%D8%B1%D9%88%D8%B4%D9%86%D8%A7%D9%86\x26publishMode\x3dPUBLISH_MODE_BLOGSPOT\x26navbarType\x3dBLUE\x26layoutType\x3dCLASSIC\x26searchRoot\x3dhttps://khaneroshanan.blogspot.com/search\x26blogLocale\x3den_US\x26v\x3d2\x26homepageUrl\x3dhttp://khaneroshanan.blogspot.com/\x26vt\x3d8114318517456267451', where: document.getElementById("navbar-iframe-container"), id: "navbar-iframe" }); } }); </script> vlink="#EAE6E0" alink="#EAE6E0">
height="327">
خانه روشنان
Friday, January 12, 2007 چهار گانه، یکم: آگهی برای یک جفت مار با دستمال حریر

این چهارگانه متن های چهارگانه نیست. اصلا و ابدا. البته بی ربط به عدد چهار هم نیست. اما از جنس آن چند گانه هایی نیست که مثلا سه گانه ی فلان نویسنده باشد یا سه گانه ی بهمان کارگردان یا عجایب هفت گانه. این متن های چهارگانه ی ما صرفا متن هایی است برآمده از دیدار من با چهارگانه. که هر چند وقت تازه می شود و آخرین بارش همین چند شب پیش بود. چهار گانه، چهار برادرند. هر چهار تا از بستگان ما. چهار برادر که شاید در دو گونه ی کلی دسته بندی شوند. این دو گونه ی کلی ، هر کدام منشعب شده از دو برادر بزرگترند. پسر اول راس گونه ی اول قرار دارد و پسر دوم راس گونه ی دوم. گونه ی اول با حساب راس گونه، جمعا از سه برادر تشکیل می شود و گونه ی دوم شامل یک نمونه بیشتر نیست که همان راس و سرپرست گونه است. چهار گانه، در بسیاری خصوصیات مشترکند، اما از آن جا که آدم ها در هر حال فرق هایی هم با هم دارند، در دو گونه ی کلی دسته بندی شده اند. و به خاطر فرق های ریز تر و جزیی تر در گانه های چهارگانه قرار گرفته اند. در مدتی که من و چهارگانه با هم ملاقات می کنیم، معمولا حالات من در دو حالت کلی تقسیم بندی می شوند. حالت اول خنده و حالت دوم تعجب. با وجود دقت بسیار هنوز موفق به کشف ترتیب زمانی بروز هر کدام از این حالات دوگانه نشده ام. گاهی اول می خندم، بعد تعجب می کنم و گاهی اول تعجب می کنم و بعد می خندم. حتی وقت هایی پیش آمده که همان زمان که تعجب کرده ام، مشغول خنده هم بوده ام. و یا وقت هایی شده که به خندیدن یا تعجب کردنم، خود آگاهی نداشته ام. گمان می کنم گونه ای از دل آگاهی، تجربیات من با چهارگانه را قابل تفسیر می کند.
می خواهم فقط گزینه ای از گفت و گوهای من و چهارگانه را این جا بنویسم. اما چهارگانه، بهانه خوبی است برای حرف های دیگری که خواهم نوشت. مثلا خود عدد چهار و تصویرش که مربع می شود. و سه که این همه سه گانه در عالم پدید آمده و تصویرش که مثلث می شود. عمری باشد، می نویسم.
این که می نویسم گزینه ای از کلمات راس گونه ی دوم چهار گانه است. گونه ای که فقط خودش در آن عضویت تام و تمام دارد. آقای گانه ی دوم، آدم عجیبی است. از آن آدم ها که در نگاه اول چیزی برای نشان دادن ندارند. کم حرف می زنند، بیشتر نگاه می کنند، حتی شاید این مشی خاص، جذابیت و محبوبیت آن ها را تهدید کند. اما آقای گانه ی دوم از دوست داشتنی آدم هایی است که دیده ام. مثلا یکی از عادات آقای گانه ی دوم، که معمولا ترک نمی شود، رانندگی است. بعد از نیمه شب. خیابان های خلوت تهران. هر شب. مقصد کجاست؟ دقیقا همان جایی که مبداء بود. خانه. یک ساعتی دور زدن، بی هیچ هدفی. یکی دو بار هم سفرش بوده ام، در سفر های شبانه اش. رانندگی، شب، سیگار، چایی فروش روبروی پارک ملت یا میدان راه آهن و بعد دوباره برگشتن و تازه ساعت دو شب شده و وقت خواب. هر شب.
گزیده ای از یک گفتگو با گانه ی دوم:
گانه ی دوم : می دونی مهره ی مار چیه؟
من : آره. طلسمیه واسه محبوب بودن. همرات که باشه ملت دوست دارن.
گ : اوهوم. می دونی چیه؟
م : خوب همینه دیگه.
گ : نه. می دونی چی هست؟
م : خوب مهره ی ماره دیگه.
گ : نه دیگه. نمی دونی چیه.
م : خوب چیه؟
گ : مار که بخواد جفت گیری کنه، یه پارچه حریر می ذارن زیرش، تا آب ماره بریزه روش. رو حریر که بریزه فوری سفت می شه. بعد باید برش دارن از هفت تا رودخونه ردش کنن. از هفت تا آب که بگذره می شه مهره ی مار. پیشت که باشه همه دوست دارن. هر کاری بگی می کنن واست. مهرت به دل همه می افته. اینایی که الان می فروشن همه تقلبیه. اصلش گیر نمیاد اصن.
چهار گانه شاه کارند.

---------------------------------------------------------------------------