<body><script type="text/javascript"> function setAttributeOnload(object, attribute, val) { if(window.addEventListener) { window.addEventListener('load', function(){ object[attribute] = val; }, false); } else { window.attachEvent('onload', function(){ object[attribute] = val; }); } } </script> <div id="navbar-iframe-container"></div> <script type="text/javascript" src="https://apis.google.com/js/platform.js"></script> <script type="text/javascript"> gapi.load("gapi.iframes:gapi.iframes.style.bubble", function() { if (gapi.iframes && gapi.iframes.getContext) { gapi.iframes.getContext().openChild({ url: 'https://www.blogger.com/navbar.g?targetBlogID\x3d6919998\x26blogName\x3d%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%87+%D8%B1%D9%88%D8%B4%D9%86%D8%A7%D9%86\x26publishMode\x3dPUBLISH_MODE_BLOGSPOT\x26navbarType\x3dBLUE\x26layoutType\x3dCLASSIC\x26searchRoot\x3dhttps://khaneroshanan.blogspot.com/search\x26blogLocale\x3den_US\x26v\x3d2\x26homepageUrl\x3dhttp://khaneroshanan.blogspot.com/\x26vt\x3d8114318517456267451', where: document.getElementById("navbar-iframe-container"), id: "navbar-iframe" }); } }); </script> vlink="#EAE6E0" alink="#EAE6E0">
height="327">
خانه روشنان
Tuesday, August 02, 2005 برای آن که هنوز هست


باید اکبر گنجی را سپاس گفت.نه به خاطر آزادی. باید اکبر گنجی را سپاس گفت نه به خاطر دموکراسی. نه به خاطر عدالت. نه به خاطر روشنگری. نه به خاطر شجاعت . نه به خاطر مظلومیت.
برای آزادی بسیار جنگیده اند. وبرای عدالت و دموکراسی نیز. تمامی آن ها را باید سپاس گفت، اما نه آن چنان که اکبر گنجی را باید سپاس گفت.
بسیاری در این میدان پیروز بوده اند، کوشیده اند و به یمن کوششان خلقی به آزادی رسیده اند . کوشش تمام ایشان باید که ماندگار باشد با شکر و سپاس . اما نه آن گونه که اکبر گنجی باید ماندگار بماند.
کم نبوده اند کسانی که سالهای سال ، گوشه سیاه جال ها خشکیده اند. "تمامی آن ها باید به یاد آورده شوند*". اما نه آن گونه ای که اکبر گنجی باید همیشه به یاد آورده شود." و این وظیفه شاعر است که قهرمان را به یاد آورد و در برابر نسیان بایستد. شاعر نمی تواند کار قهرمان را انجام دهد، او تنها می تواند قهرمان را ستایش کند او هیچ مایه ای از خود نمی گذارد، اما از گنجی که به او به امانت سپرده شده است پاسداری می کند. این خدمت صادقانه او در خانه قهرمان است**".
اکبر گنجی را باید سپاس گفت به خاطر مردانگی...
برای من آن چه این روز ها گنجی می کند به هیچ کاری نمی آید. هیچ گره ای از هیچ کار فروبسته ای باز نمی کند. نه کمکی به رشد دموکراسی می کند و نه آزادی و یا هر مقوله ای که برای دفاع از آن زندانی شده. همه می دانیم. آب در هاون می کوبد...هیچ چیزی عوض نمی شود...
اما یک کار بزرگ می کند...
تمام نگاه ها را به خود جلب می کند. برای من که سرم را پایین انداخته ام. تا سرم را بلند کنم، به دوستانم، به هم شهریانم نشانش بدهم:
نگاه کنید. هنوز زنده اند. هنوز نسل مردان منقرض نشده. آخرین مرد مقاوم هنوز هست.
می بینید! حتی در حکومت مطلق نامردی، حتی در روزگار مخنث ها، حتی در زمانه اشباح الرجال، هنوز زنده است. هنوز در سر زمین کوتوله ها کسی نفس می کشد- اگر چه به سختی- که معیار هایش بر مدار صفر نچرخیده اند.
به پاسداشت مردانگی، هنوز زنده است. هنوز زنده است مردی که با تمام نیرویش نحیف خوابیده زیر پتو. هنوز زنده است مردی که قطر بازویش نصف شده اما هنوز می نویسد. هنوز فریاد می زند.
وقتی آخرین مرد را می بینیم، گرم می شویم. حتی اگر به اندازه شاخه گلی که برایش ببریم هم مردانگی نداشته باشیم، لا اقل دعا می کنیم. خدایا این که افتاده زیر پتو آخرین است، آخرین.
نباید اتفاقی بیافتد. هر اتفاقی که برای مردی بیافتد فاجعه است. اتفاقی که برای آخرین مرد بیافتد...
نباید خاموش شود. هر چراغی که خاموش شود، پیروزی تاریکی است، آخرین شعله که خاموش شود...
هنوز هست. اگر چه نحیف. هنوز هست اگرچه کم سو.هنوز هست.
هنوز هست. تا کور ترین گره دل ما را باز کند. هنوز هست تا نا امید نباشیم. ما قبل از همه چیز، قبل از دموکراسی، قبل از آزادی، قبل از حقوق برابر... امید می خواهیم. بله دوران قهرمانان به سر آمده. می دانم. دوران بزرگی ها به سر آمده. هر که بزرگی کند، حالا مسخره می شود. خودم هم می خندم، وقتی می بینم که در ستایش بزرگی و قهرمانی نوشته ام. ما کوچک شده ایم. نا مرد شده ایم. قبول کرده ایم که کوچک باشیم. اما این آخرین مقاومت است.کوچک شده ایم اما اگر بزرگی را نبینیم، ترسو شده ایم، اما اگر شجاعت را ستایش نکنیم، اگر بزرگی و قهرمانی برایمان مسخره شود، اگر به مردانگی بخندیم، اگر نامردی را تئوریزه کنیم.....نه! هنوز هست.هنوز نفس می کشد.





پ.ن.... *و**: بر گرفته از ترس و لرز، کیر کگور، "مدیحه برای ابراهیم"

---------------------------------------------------------------------------