Friday, July 29, 2005
تلاشی
جمله ای عجیب که از ویتگنشتاین دیدم. از ظهر که دوستی این جمله را نشانم داد، همین طور، توی سرم چرخ می زند. یکی دست و پایش را بگیرد و بیرونش کند. اگر متلاشی نشود...
"نمی توانم برای دعا خواندن زانو بزنم چرا که پنداری زانوهایم خشک هستند. اگر نرم می شدم در آن حال نگران متلاشی شدن بودم"
---------------------------------------------------------------------------