Wednesday, December 15, 2004
زین همرهان سست عناصر دلم گرفت...
فکر می کنم بجای اینکه در باره زنان بنویسم باید در باره مردانگی بنویسم.
در باره فتوت.درباره بزرگی روح.درباره بزرگی نفس.
سالها بود که به فضاهایی که این کلمات مدام توی آنها تکرار می شوند ،می خندیدم.
همین هم هست،توی آلوذگی های شهر ما این کلمات باید هم خنده دار باشند.
اما این روز ها این کلمات،همه آن فضا ها برای من دوباره مقدسند.
فضا هایی که هیچ کجا پیدا نمی شوند.
کلماتی که دیگر شنیده نمی شوند.
و مردانی که از مردانگی تنها چیزی را دارند که آن چنان قبیح است که اسمش را هم نمی برند.
از همه این ها دلم گرفته است.
از همه شان
شیر خدا و رستم دستانم ارزوست.
---------------------------------------------------------------------------